loading...

قلب من بدون نقاب

روزانه نویسی

بازدید : 2
پنجشنبه 3 ارديبهشت 1404 زمان : 17:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

یکم ریاضت‌های مالی خواهم داشت در این بیست ماه که البته چند ماهش رفته

اگر برنامه‌هام جلو بره و مشکلی پیش نیاد ته این بیست ماه اتفاق‌های مالی

خوبی برام می‌افته و اگر خوب پیش نره این بیست ماه باز کش پیدا میکنه

راستش برای آدمی‌مثل من که مثلا در زندگیش بیست سال بعد از اولین تلاش‌هاش

داره به نتایج خوبی میرسه بیست ماه چیزی نیست

بنابراین می‌تونم از پسش بربیام

نیاز دارم از نظر کاری تغییرات زیادی داشته باشم

و خوب خیلی دارم موفقیت‌های بزرگی را برای خودم انتخاب می‌کنم که اتفاق بیوفته

بزرگ فکر میکنم.. بزرگ قدم بر میدارم و البته که بزرگ تلاش می‌کنم

آدم‌های اطراف من خیلی در زندگیشون ریسک نمی‌کنند

خیلی آرزوهای بزرگ ندارند

و البته که حوصله آرزو داشتند را اصلا ندارند

چه برسه به اینکه بخواهند برای آرزوشون تلاش کنند، استرس تحمل کنند

یا حتی سختی بکشند

گاهی فکر می‌کنم کاش در بیست سالگی یکی مثل الان خودم سر راهم بود

کاش یکی شبیه الان خودم را داشتم تا فقط با من حرف بزنه

اما می‌بینم من آنقدر هیچکس را نداشتم مجبور شدم خودم را رشد بدم

خودم را مثل یک کودک یا نوجوان تحت آموزش قرار دادم

هر روز به خودم انگیزه دادم و بعد تغییر کردم

من مجبور بودم برای خودم تمام این کارها را بکنم

پ.ن: دیشب یک مکالمه با امید داشتم

به وقت شش سال پیش

دفتر امید در اصفهان

دفتری که دیگه وجود نداره

من متفاوت از چیزی که امروز هستم

و شانسی برای اینکه عشق و احساس خوبی را تجربه کنم

به همین راحتی شش سال گذشت

پ.ن: امسال سال پس انداز و سرمایه گذاری هست برای من

قبل عید هیچی طلا یا ارز نخریدم و تا تونستم وام گرفتم

حالا وقت جلو رفتن برنامه‌های مالیم هست

پ.ن: با استاد آسترولوژیم چارتم را بررسی می‌کردیم

برای سه سال آینده یک ماجرایی را در چارتم دید و برام توضیح داد

با نهایت صداقت به شما بگم اصلا جنبه شنیدن این بخش از آیندم را نداشتم

نه اینکه چیز بدی گفته باشه. نه اتفاقا خوب بود

من حوصله اش رو نداشتم:)))

پ.ن: امان از کلاس آوازم

آنقدر حالم خوبه با آواز

آنقدر وقتی درست و قشنگ میخونم حالم خوبه

که فقط دلم میخواد برگردم عقب و برای تمام این سالهایی که نخوندم

کاری بکنم

بازدید : 2
پنجشنبه 3 ارديبهشت 1404 زمان : 17:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

این یعنی بهی آفریده شده که شروع کنه

آفریده شده که پر قدرت شروع کنه

آنقدر قوی که قبل از هر ماجرایی صدای کشیده شدن

لاستیک‌ها روی زمین شنیده میشه

بعد با سرعت زیاد حرکت میکنه

بدترین پیچ‌ها را رد میکنه و البته که در مسیر

زخمی‌میشه، صدمه میخوره و حتی از مسیر خارج میشه

اما آیا مسیر را ترک میکنه؟ از چالش بیرون میاد؟

نه سترن اجازه این کارو به بهی نمیده

هر کسی که مارس قوی داره

شروع کننده‌ی خوبی هست

بسیار برای شروع انرژی داره

اما اگر سترن قوی نداشته باشه

نصفه رها میکنه و هیچ وقت به نتیجه دلخواهش نمیرسه

پس مهم نیست اگر مارس قوی باشه

مهم نیست اگر سترن قوی باشه

مهم اینه هر دو قوی باشند

این چند روز خیلی فکر کردم

پست قبلی دو سال آینده برای من بهترین نقطه ی

زندگیم خواهد بود

پست قبل یک ساله دیگه اثرش را نشون میده

از وقتی رفتم اصفهان سه تا چالش داشتم

چالش کاری منظورم نیست

چون من خودم چالش کاری خلق میکنم در کارم

منظورم حاشیه کارم هست

بین این سه تا چالش دومی‌از همه بدتر بود

اولی و سومی‌در حدی بود که میگفتم خیلی سخت شد

اما امان از دومی!!

چی کشیدم!

الان فکر میکنم با دریل روحم سوراخ شد سر اون ماجرا

چالش سوم الان که براتون می‌نویسم ذهنی برام کم رنگ تر شده

آیا مشکل حل شده؟ نه

اون شخص کامل عقب نشینی کرد

معذرت خواست

گفت من بلد نیستم مدیریت کنم

و شما به من بگید چقدر میتونه برای یک خانم

در جامعه ما چالش بزرگی باشه

که یک هیات مدیره از چندین و چندین مرد

را به این نتیجه برسانی؟

آیا همشون آقایون بی منطقی هستند؟

خیر

داریم بینشون مرد‌هایی که میدونن زن‌ها

پنجاه درصد قدرت یک کشور هستند

پنجاه درصد نیروی کار یک کشور هستند

میدونن بعضی کارها و تصمیم‌ها برای خانم‌هاست

میدونن حذف کردن زن‌ها از تصمیم گیری‌ها

به جای خوبی نمیرسه

حتی داریم بینشون آقایونی که سعی می‌کنند

در حد حرف روشن فکر به نظر برسند

اما در واقع در ذهنشون این موضوع را قبول ندارند

و این اختلاف حرف و طرز فکر

جاهایی مثل این چالش سوم خودش را نشون میده

بعد از این مشکل و البته حل شدن به ظاهر این مشکل

برایم دوره آموزشی در نظر گرفته اند

که مثلا امسال سه ماه بروم آلمان

پنج هفته برم انگلیس

چهار روز بروم ژاپن

که چی؟

که ما تو رامی‌بینیم

من منکر اینکه من را می‌بینند نیستم

آنقدر که روی من سرمایه گذاری کرده اند

روی هیچکس نکرده اند

آنقدر که رفتند و آمدند و گفتند تو شخص اول پروژه باش

تو همه چیز را بلد باش

تو ...تو..

اما خوب این چالش سوم باعث شد

کمی‌بایستم

امروز و این لحظه که برایتان می‌نویسم

مارس در سرطان است و در چارت من

این مارس دارد تلاش می‌کند اشک من را در بیاورد

برایم سختی کار یا هیچ چیز دیگری در نظر نگرفته است

احساسم را زخمی‌می‌کند

کاری می‌کند که در محیط کار حس کنم از نظر احساسی

صدمه خورده ام

روی اعتماد‌هایی که کرده ام کار می‌کند

و از نظر روحی و نه حتی کاری من را تحت فشار قرار می‌دهد

دیشب شاید دو ساعت خوابیده باشم

امروز کلی کار دارم که نیاز به تمرکز دارد

مسائل حاشیه زندگی هم که سر جایش است

باید با صاحبخانه خانه اصفهان صحبت کنم

ببینم اگر بخواهم تمدید کنم شرایط به چه صورت خواهد بود

دیروز متوجه شدم وقتی شرکت عمو جان میرفتم

و برایم بیمه رد می‌شده برمی‌گردد به هفده سال پیش

یعنی اگر بازه‌هایی که بیمه ندارم را پر کنم

سابقه هفده ساله بیمه می‌توانم داشته باشم

و وقتی یکی از دوستانم پرسید

چرا همون شرکت عموت نموندی

نگاهش کرد و جوابی ندادم

قشنگه که بعد از گذشت این همه سال از تصمیم‌هام

پشیمان نشدم

اینکه اون زمان از نظر بقیع کارم احمقانه بود

اینکه از یک شغل دولتی بیرون بیایی و برای خودت ماجرا جویی کنی

شهامت و جسارت می‌خواهد

و این را مارس به من می‌دهد

همان طور که در وقت مناسب تحت فشار قرارم می‌دهد

در زمان درست شجاعت تصمیم گیری‌های درست را برایم ایجاد می‌کند

و این تصمیم‌هایی که برای دیگران سخت است را برایم ساده می‌کند

بازدید : 10
جمعه 21 فروردين 1404 زمان : 13:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

برخوردش را دوست داشتم

پسر خوبی به نظر می‌اومد

از این مدل‌های فرفری و هنری

چند بار تلفنی حرف زدیم

وقت گذاشت و به حرفام گوش داد

وقت گذاشت و ایده‌ها و کارم را چک کرد

برنامه‌هام را روی کاغذ نوشت و بعد بالا و پایین کرد

آسترولوژی میگه بهی امسال بسیار در فضای مجازی پر رنگ میشه

آسترولوژی میگه امسال دیده شدن برای بهی مهم میشه

************

امسال کارم اصفهان با رعد و برق‌های شدید همراه بود

یکی دو تا شوک بزرگ داشتم

که حتی وقتی همه چیز بهم ریخت و بعد سعی کردند

درستش کنند

جمعش کنند

معذرت خواهی کنند

حتی وقتی گفتند اشتباه کردیم ما بلد نیستیم کار کنیم

ما نقطه ضعف داریم

ما...

حالم بهتر نشد

امروز کمی‌بهترم

چون واقعا فقط مشکل یک طرفه نبود

بوی سادگی خودم حالمو بهم زده بود

بگم چند شب از این هفته را نخوابیدم؟

بگم چقدر غیر منطقی بودن آدم‌های اطرافم اذیتم کرد؟

بگم وقتی حتی معذرت میخواستم و شرمنده بودند حالم بدتر شد؟

دلم میخواست حق با اونا بود

دلم میخواست اون‌ها آنقدر قوی بودند آنقدر عالی کار می‌کردند

که من فقط حرفشون برام تلخ بود

اما از هر طرف که میرفتم میخوردم به در بسته که نه حق با اون‌هاست

دلم میخواست اونی که به خاطر شرایط در جایگاه بهتری از من قرار گرفته

چون یک مرد هست

میتونست منو قانع کنه

نه اینکه به من بگه مشکل من با تو این هست که تو خیلی باهوشی!!

به شدت این هفته برای حقم جنگیدم

دعوا کردم؟ نه

داد زدم ؟ نه

اما جمله‌ها و کلماتی به کار بردم که کافی بود

حرفم را در ساده ترین و موثر ترین حالت زدم

در روی طرف حرف زدم نه پشت سرش

هر چی گفت جواب منطقی دادم

و حق با من بود

یک ساله که حق با منه

یک ساله که من سکوت کردم تو هر کاری خواستی کردی

اما سکوت هر آدمی‌دلیل بر رضایتش نیست

حرف‌هامو زدم

حالا در محیط کار علاوه بر برچسب‌هایی که همکاران خانم و آقا و دانشجو‌ها در مورد من میزنن برچسب انقلابی بودن هم جدیدا دارم

هر اتفاقی در محیط کار می‌افته من شرایط را آرام میکنم

من نمیذارم آشوب بشه

دلخوری پیش بیاد، حلش میکنم

چون مسئولیت دارم چون از من خواسته شده

اما دقیقا همین آدم‌ها که برای چیزهای کوچیک اعتراض میکنن

نمی‌تونن از حق خودشون چه برای چیزهای کوچیک ک چه بزرگ دفاع کنند

کی حرف میزنه؟ من

کی مخالفت میکنه؟ من

که در جلسات گروهی صداش در میاد ؟ من

بقیه یا حرف نمیزنن یا موش‌های کثیفی هستند که سکوت می‌کنن

برچسب ها
بازدید : 10
شنبه 8 فروردين 1404 زمان : 1:26
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

تا سه شنبه بیست و هشتم سر کار بودم

از همون سه شنبه تعطیلاتم شروع شد

و به خودم قول داده بودم از روزهام خوب استفاده کنم

برای من که تمام سال دنبال یک ساعت اضافه هستم

بهترین فرصت بود

تعدادی از کارهای بعد از عیدم را اول انجام دادم

یک گزارش خیلی طولانی باید تحویل بدم بعد از عید

که چیزی حدود هفتاد هشتاد صفحه است

با خودم قرار گذاشتم عید پنجاه صفحه اش را بنویسم

اینجوری هفته اول بعد از عید تایمم را نمیذارم برای گزارش

نوشتن و میتونم به کارهای دیگه برسم

هفته دوم بعد از تعطیلات تکمیلش میکنم

کلاس آوازم را فشرده رفتم

استاد اصلیم از دوم بود و منم کلاس رفتم

بقیه استاد‌ها از پنجم بودن

کارهای بانکی که داشتم تیک خورد

شستن تعداد زیادی لباس، خشکشویی بردن، تحویل گرفتن

انجام شد و تیک خورد

لباس‌های گرم را جمع کردم و البته که اصفهان چند روزی خیلی سرد شد

مجبور شدم با لباس گرم بیرون برم

برنامه دسر و شیرینی پختن داشتم عید که همش را با حوصله

انجام دادم

یکی از کارهایی که امسال قراره توش استاد بشم

حوصله کردن و صبوری کردن هست

کارم اصفهان به صبوری خیلی زیاد نیاز داره

چون با کوچکترین حواس پرتی یا به خودم صدمه زدم

یا به وسیله‌ها

برای همین تمرین صبوری و حوصله امسال تو برنامه‌هام هست

من دستم در کار کردن خیلی تند و فرز هست

ولی خوب این همه جا خوب نیست

مثلا صبح که میرم آزمایشگاه نیاز دارم

خیلی با دقت دستگاه را روشن کنم و حواسم به اون لحظه باشه

پرش فکری نداشته باشم

برای همین هر کاری که نیاز باشه آروم انجام بدم

برام تمرین حساب میشه

گلکاری، شیرینی و غذا پختن و..

وسط شیرینی پختن تصمیم گرفتم بستنی درست کنم

رفتم شیر کیلویی خریدم با خامه محلی

آنقدر هم این روش بستنی درست کردن سخت هست!!

خلاصه که بعد از چندین ساعت کار و تلاش

ی بستنی زعفرانی با پسته دادم خدمت خانواده

و چقدر خوب شده بود

تمرین‌های ورزشیم را تا الان خوب جلو اومدم

تقریبا هر روز رفتم کوه و پیاده روی

از خواجو پیاده میرم تا پل آذر یا گاهی تا پل شیری

اگر صبح زود برم که حتما یک مسیر را می‌دوم

و حالم جا میاد

جدا از این بخش‌های خوب که براتون نوشتم

چالش هم زیاد داشتیم امسال

به هر حال عید هست و داستان‌های خودش

که مهم نیست

همین که درگیر نشدم مهمه

همین که وسط این آشوب زندگی حالم خوبه مهمه

همین که وسط این شرایط ادامه دادم و میدم مهمه

پ.ن: براتون از آسترولوژی بگم؟

فردا خورشید گرفتگی داریم

در برج پایسیس

هنوز خورشید وارد قوچ نشده

هنوز اون لحظه خاص و پر انرژی نو شدن همه چیز

رقم نخورده

دفعه قبل از من پرسیده بودید چی میشه

اگر کامنت‌ها را خونده باشید نوشته بودم

خورشید گرفتگی برای ایران با فوت شخص مهم همزمان هست

که واقعا هم بود!!

این بار کمی‌شرایط فرق داره

با تغییرات همراهه

با افزایش خیلی زیاد قیمت طلا

برای من خورشیدگرفتگی با یک تکان اساسی به زندگیم

همراه خواهد بود

منتظرم ببینم چطور میشه

بازدید : 21
جمعه 30 اسفند 1403 زمان : 22:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

سال 1404 بالاخره شروع شد و 1403 با تمام فشار کاریش

برای من تمام شد

حالا که تمام شده اصلا مهم نیست که چقدر سخت بود یا چطور بود

مهم اینه که همه چیز را با نهایت توانم جلو بردم و

حتی روزهایی که واقعا شرایط کار کردن نداشتم و از خونریزی داشتم

جون میدادم طاقت آوردم.

یکی از بدترین روزهام بود و الان فقط یادم میاد چطور

شرایط رو هندل کردم و تونستم به کارم ادامه بدم اون روز

سال سختی بود برای من

حس می‌کنم نقاط ضعف و البته قوت زیادی را امسال در درون خودم

یافتم. با جنبه‌های شخصیتی جدیدی از خودم روبه رو شدم که برام تازگی داشتند

جاهایی صدام در اومد و حرف زدم که وسط یک جمع زنانه بیست نفره بودیم

و اون نوزده نفر لال بودند

بعد تر حساب من از بقیه خانم‌ها جدا شد و فهمیدم حتی بین یک جمع لال

حرف زدن اثر بیشتری داره!

خط قرمز‌های خودم را مشخص کردم

جلو پای خیلی‌ها خط کشیدم که از این خط رد شدی!!

نشدی!!

توان میخواد این سبک کار کردن و زندگی کردن

هیچ کدوم از اونها تو را شب که میرسی خونه نمی‌بینند

وقتی له شدی وقتی داری

با مرور تمام ریز ریز اتفاقاتی که افتاده

خودت را از درون میخوری

هیچکدوم نمی‌بینن که چطور دوباره ذره‌های جسم و جانت را کنار

هم می‌چینی و مجبوری نه تنها برگردی بلکه قوی تر برگردی

روزگار، امسال خیلی به من کمک کرد

نشانه‌هایی خیلی خوبی سر راهم گذاشت که دردهای شبانه

ذهنیم را کم کرد

بهم گفت ببین آسمان همه جا یک رنگ هست

یادم داد که به باور‌هام بچشبم و عقب نکشم

امسال آنقدر بزرگ شدم که شاید پنج سال گذشته بزرگ نشده باشم

امسال شبیه ناخدایی بودم که هر لحظه منتظر طوفانه

و جالب بود که طوفان‌های جدیدی را تجربه کردم

با وجودی که زن هستم از کار کردن با خانم‌ها متنفرم!!

یا وجودی که زن هستم با نهایت قطعیت به شما میگم در جامعه ما

محیط‌های کاری که خانم‌ها در آن کار می‌کنند به شدت سمی‌و پر از حسادت هست

مردها حداقل سر مسایل پر رنگ تر و با اهمیت تر رقابت می‌کنند

مردها یکدفعه ضربه میزنند و از تو عبور می‌کنند

اما خانم‌ها!!

یک کلیپی می‌دیدم

خانمی‌که در این کلیپ صحبت می‌کرد واقعا حرف دل مرا می‌زد

میگفت: اگر به من بدی کردی من تو را می‌بخشم

اما آنجایی که بدی تو نتیجه‌ی ذات کثیف توست و از قبل برای من

نقشه کشیده ای. مدت‌ها من را زیر نظر گرفته ای.

نقطه ضعف‌های مرا فهمیده ای. منتظر فرصت مناسب بوده ای

تا به من ضربه بزنی. تو به من بد نکرده ای. اعلام جنگ کرده ای

بازدید : 17
جمعه 30 اسفند 1403 زمان : 22:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

قرار بود پنجشنبه و جمعه را به خودم استراحت بدم

کارهای اسفندم تمام شده و حالا باید کمی‌استراحت کنم

تا بتونم برای تعطیلات و سال جدید تازه نفس باشم

برعکس همه که در این روزهای آخر سال در حال بدو

بدو کردن هستند

ایست دادم و دارم فکر میکنم چیزی از قلم نیوفتاده

باشد یا لیست کارهای عیدم چیزی کم نداشته باشد

تا بیست و هشتم سر کار خواهم بود

و کل هفته‌ی آینده در اصفهان هستم تا آخر تعطیلات

برایم عید فرصت خوبی هست که فشرده کلاس اواز بروم

و برایتان نگویم که چقدر این استاد خانم جدید

من را به جلو پرتاب کرد

هفته‌ی گذشته باز به امر استادم رفتم و استاد

دیگری را دیدم این بار اما ماجرا فرق می‌کرد

رفتم و تست دادم و آمدم

قرار بود استادم با این استاد در مورد من مشورت کند

هیچ چیزی به من گفته نشد

فقط رفتم به آدرسی که برایم پیام داده شده بود

از دو طبقه پله بالا رفتم

وارد یک استودیو ضبط شدم

و بدون هیچ تجربه‌‌‌ای برای استاد خواندم

صدام متفاوت بود

نمی‌توانستم خودم را با صدا هماهنگ کنم

بعد استاد کمک کرد و شرایط را کنترل کردم

گفت بجز این آهنگ چیز دیگری بخوان

و برایش خواندم

شعر‌های رهی را راحت تر می‌خوانم

بدبختی اش را

به قول امروزی‌ها کارمیکی بودن عشقش

را با گوشت و خونم حس میکنم

گفت این دومی‌را بهتر خواندی

گفتم چون بدبختی‌های رهی زیبا سروده شده:))

پرسید چقدر از رهی میدانی؟

گفتم تمام بچگی ام با قصه سرنوشت رهی گذشته است

برایش جالب بود که آن تاثیر بچگی حالا روی خواندنم

اثر گذاشته است و از رهی بهتر می‌خوانم تا از شاعر دیگری

خداحافظی کردم و آمدم بیرون

و باید صبر کنم تا برسم خدمت استادم و نتیجه را بپرسم

بعد تر حس کردم چقدر دلم میخواهد دوباره در آن اتاق باشم

دوباره از رهی بخوانم

برای خودم باشم

به قول تتلو میخوام تو حال خودم باشم!

پ.ن: این چند روز چند مهمانی دعوت بودم

ققط رسیدم برای یکی بروم

خوش گذشت دوستانم را دیدم و کلی حرف زدیم

پ.ن: دوستان اصفهانیم قرار بیرون رفتن برای بازی

گذاشته اند

قرار اس برویم از این خانه‌های گیم

و من که عاشق گیم هستم گفته ام اگر بچه‌ها

نیایند خودم تنهایی میروم

و آنهایی که از رو نرفته اند و گفته اند می‌کشیمت!!

پ.ن: شیرینی‌های عید را گذاشته ام داخل فر

بعد میروم می‌نشینم رو به روی فر

و هی نگاه میکنم

لذت میبرم

آهنگم را پلی میکنم و تمرین میکنم

شیرینی‌ها همراه با

چون به حسن آسمانی از مه‌ی برتر

شعله‌ی عشق من از گردون برآرد سر

پف میکنن و می‌پزن

پ‌.ن: سال سختی داشتم

یک نفس مسیر را اومدم

از خودم راضی بودم

پ.ن: این اسفند یک روش مالی

که خودم اسمش را گذاشتم پس انداز‌های کوچک

اجرا کردم

نتیجه خیلی خوب بود

پ.ن: یادم رفت بگم که امروز جمعه هیچ کاری نکنید

و فقط استراحت کنید

هر چقدر فشار جسمی‌و روحی امروز تجربه کنید

نشان دهنده قدرت و ضعف سترن، ماه و برج سنبله در چارت شماست

امروز فقط نفس عمیق بکشید و در آرامش باشید

احتمال افسردگی و حتی خودکشی بالاست

برچسب ها
بازدید : 24
جمعه 23 اسفند 1403 زمان : 22:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

قرار بود پنجشنبه و جمعه را به خودم استراحت بدم

کارهای اسفندم تمام شده و حالا باید کمی‌استراحت کنم

تا بتونم برای تعطیلات و سال جدید تازه نفس باشم

برعکس همه که در این روزهای آخر سال در حال بدو

بدو کردن هستند

ایست دادم و دارم فکر میکنم چیزی از قلم نیوفتاده

باشد یا لیست کارهای عیدم چیزی کم نداشته باشد

تا بیست و هشتم سر کار خواهم بود

و کل هفته‌ی آینده در اصفهان هستم تا آخر تعطیلات

برایم عید فرصت خوبی هست که فشرده کلاس اواز بروم

و برایتان نگویم که چقدر این استاد خانم جدید

من را به جلو پرتاب کرد

هفته‌ی گذشته باز به امر استادم رفتم و استاد

دیگری را دیدم این بار اما ماجرا فرق می‌کرد

رفتم و تست دادم و آمدم

قرار بود استادم با این استاد در مورد من مشورت کند

هیچ چیزی به من گفته نشد

فقط رفتم به آدرسی که برایم پیام داده شده بود

از دو طبقه پله بالا رفتم

وارد یک استودیو ضبط شدم

و بدون هیچ تجربه‌‌‌ای برای استاد خواندم

صدام متفاوت بود

نمی‌توانستم خودم را با صدا هماهنگ کنم

بعد استاد کمک کرد و شرایط را کنترل کردم

گفت بجز این آهنگ چیز دیگری بخوان

و برایش خواندم

شعر‌های رهی را راحت تر می‌خوانم

بدبختی اش را

به قول امروزی‌ها کارمیکی بودن عشقش

را با گوشت و خونم حس میکنم

گفت این دومی‌را بهتر خواندی

گفتم چون بدبختی‌های رهی زیبا سروده شده:))

پرسید چقدر از رهی میدانی؟

گفتم تمام بچگی ام با قصه سرنوشت رهی گذشته است

برایش جالب بود که آن تاثیر بچگی حالا روی خواندنم

اثر گذاشته است و از رهی بهتر می‌خوانم تا از شاعر دیگری

خداحافظی کردم و آمدم بیرون

و باید صبر کنم تا برسم خدمت استادم و نتیجه را بپرسم

بعد تر حس کردم چقدر دلم میخواهد دوباره در آن اتاق باشم

دوباره از رهی بخوانم

برای خودم باشم

به قول تتلو میخوام تو حال خودم باشم!

پ.ن: این چند روز چند مهمانی دعوت بودم

ققط رسیدم برای یکی بروم

خوش گذشت دوستانم را دیدم و کلی حرف زدیم

پ.ن: دوستان اصفهانیم قرار بیرون رفتن برای بازی

گذاشته اند

قرار اس برویم از این خانه‌های گیم

و من که عاشق گیم هستم گفته ام اگر بچه‌ها

نیایند خودم تنهایی میروم

و آنهایی که از رو نرفته اند و گفته اند می‌کشیمت!!

پ.ن: شیرینی‌های عید را گذاشته ام داخل فر

بعد میروم می‌نشینم رو به روی فر

و هی نگاه میکنم

لذت میبرم

آهنگم را پلی میکنم و تمرین میکنم

شیرینی‌ها همراه با

چون به حسن آسمانی از مه‌ی برتر

شعله‌ی عشق من از گردون برآرد سر

پف میکنن و می‌پزن

پ‌.ن: سال سختی داشتم

یک نفس مسیر را اومدم

از خودم راضی بودم

پ.ن: این اسفند یک روش مالی

که خودم اسمش را گذاشتم پس انداز‌های کوچک

اجرا کردم

نتیجه خیلی خوب بود

بازدید : 37
جمعه 16 اسفند 1403 زمان : 0:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

انگار عروسک کوکی شده بودم

هی یکی منو شارژ میکردم..هی بدو بدو می‌کردم

خوب شد تمام شد و هنوز زنده ام:))

دو روز از هفته را اصفهان بودم

یک روز از این دو روز کلاس آواز میرم

با سه تا استاد

برای اولین بار دارم با یک استاد خانم کار میکنم

بعد از جلسه سوم تغییر را حس کردم

اگر یادتان باشه من اومدم اصفهان رفتم پیش

یک استاد آواز

بعد استاد تهرانم را کنسل کردم

استاد آوازم منو معرفی کرد به شخص دیگری

و با دو تا استاد جلو رفتم

و بعد دوباره معرفی شدم به این خانم

کلاسم از هشت شب شروع میشه تا حدود ده و نیم

کلاس خانم مکانش جداست و من باید از میر برم تا آپادانا دوم

بچه‌های اصفهانی میدونن که فاصله زیادی نیست

ولی خوب باید سر موقع برسم به کلاس‌های بعدی

این هفته تصمیم داشتم ماشین نبرم

چون خیلی خسته بودم

برنامم این بود از خونه تا میر پیاده برم

بعد از میر تا آپادانا

هوا هم بد نبود می‌شد راه رفت

خلاصه که پیاده روی کردم

کلی هم اتفاق‌های مختلف دور و برم افتاده بود

که نیاز داشتم به هر کدام فکر کنم

تکلیفشون را مشخص کنم و بذارم کنار

کلاس آخرم استاد پرسید چرا چشمات خوابه:))

گفتم من ده شب تایم خوابم هست

الان بدن من براش عجیبه این حجم از نور

چون من همیشه قبل خواب یک سری از کارهام را

در نور کم انجام میدم

و واقعا این روش خیلی به رفع خستگیم کمک کرده

خلاصه که استاد براش جالب بود من با خستگی زیاد

چطور میتونم تمرین‌ها را درست جلو برم

چون از نظرش برای آواز باید سرحال باشی و منم واقعا

رو ابرها بودم اما چشمام دیگه کشش نور را نداشتند

فکر کنم باید از جلسه بعد چراغ‌ها را خاموش کنم و شمع روشن کنم

:)))

برای عید فشرده کلاس اواز دارم آخرین کلاسم ۲۸ هست امسال

و اولین کلاسم ۲ فروردین

این وسط کلاس ساز هم هست که فعلا دو هفته یکبار میرم

دیگه چی بگم؟

تو خونه ما یک موضوعی پیش اومد که کاملا خیر بود

بعد مادر من چنان حجم استرسی را به خودش و ما وارد کرد

که من واقعا موندم اگر این اتفاق خیر نبود

و مثلا الان ما به یک بحران خورده بودیم

باید با مامانم چکار می‌کردیم

بعد هی بهونه می‌آورد و میخواست بندازه گردن

داداش

منم برای هزارمین بار به مامان گفتم

داداش این استرس را که خود جوش نداشته

از شما به ارث برده!!

موندم وقتی بابای بابا در زندگیش دو بار شکست مالی خورده

چطور آدمی‌بوده که باز خودشو کشیده بالا؟

چطور توانی داشته که باز از صفر شروع کرده؟

چطور بر ترس‌هاش غلبه کرده؟

چطور دوباره ریسک کرده؟

پ.ن: بیاین فرض کنیم من قبلا اومدم به این دنیا

بیاین فرض کنیم زندگی‌های چرخه‌‌‌ای راسته

بیاین فرض کنیم آسترولوژی کاملا درسته

قسمت دارک چارتم میگه من قبلا خواننده اپرا بودم

قسمت دارک چارتم میگه در این بخش اشتباه‌هایی انجام دادم

قسمت دارک چارتم میگه من مجازات شدم

قسمت دارک چارتم میگه اپرا خوندن برای من قفل شده در این زندگی

قسمت دارک چارتم میگه تا متوجه اشتباه نشم راه برای من باز نمیشه

قسمت دارک چارتم میگه آدم معروفی از نظر اپرا بودم!

بازدید : 32
سه شنبه 13 اسفند 1403 زمان : 12:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

رسیدیم به اسفند نازنین

و قراره دوباره به این فکر کنیم که

یک سال چطور گذشت و سال بعد چطور خواهد بود

البته که هنوز خورشید در برج اکواریوس هست

و وارد حوت نشده

و تقویم‌های ما درست تنظیم نشدن

شاید دلیل این روزهای سرد همین باشه

که الان در روزهای آخر چله کوچک زمستان هستیم

امروز فایلی از کلاسم را گوش میدادم که در مورد

برگشتی شدن ونوس هست

ونوس برگشتی شده و من همین الان هم

گیجی خیلی زیاد در محیط کارم را می‌بینم

کسانی که افت انرژی دارند این چند روز

و البته که با وجود ماه نو چند روز پیش

افسردگی‌ها هم بالا رفته بود

من چطورم؟

یکشنبه ساعت پنج که گوشیم آلارم داد

وسط یک خواب بد بودم

باز هم خواب دزدی می‌دیدم که برمی‌گرده

به شرایط خانوادگی الان من

آنقدر در خواب تقلا کرده بودم

که نمی‌تونستم بلند بشم

کمی‌به خودم زمان دادم و بعد بلند شدم

طول کشید تا انرژیم برگرده ولی خوب

روزم خیلی سخت گذشت

جالب بود که همکارم که تمام یکشنبه با هم کار می‌کردیم

هم شب خواب بد دیده بود

البته برای اون شرایط سخت تر بود

خواب فوت دیده بود و طبق حرفش خواب‌های این مدلی

از فوت همیشه براش اتفاق افتاده

خلاصه که خودم را مجبور بودم بیشتر جمع و جور کنم

چون انرژی اون داغون بود و اگر رها می‌کردم

هم کارها می‌موند و هم انرژیم بیشتر پایین می‌رفت

هر جور بود روزم گذشت

هنوز کامل وسایلم را بعد از سفر باز نکردم

تمیز کاری خونه‌ها تمام شده

فقط مونده کارهای ریز و تمیز کاری‌های سطحی

که فعلا تایم هست برای انجامش

چیزی به پایان مهلت یک ماهه تمیز کاریم نمونده

میخوام ماشین را عوض کنم

دلم میخواد از این عوض کردن لذت ببرم

اما محیطی که ما داریم در اون زندگی می‌کنیم

پر از فشار‌های مالی هست

قیمت‌ها امروز و فردا کاملا متفاوت میشه

بد تر از اون اینکه با توجه به نوسانی بودن

شرایط فروش ماشینی که من میخوام انجام نمیشه

چون فروشنده فکر میکنه اگر بفروشه ضرر کرده

به سال ۲۰۱۷ برگردید و ببینید اسفند اون سال

اوضاع زندگیتون چطور بود؟

من وسط دعوای بدی بودم

در شرایطی بودم که از هر سمت در حال کشیده شدن بودم

یادم میاد چقدر داد میزدم

چقدر بلند بلند در دعوا‌ها حرفامو میزدم

شاید اطرافیانم بشنون

پ.ن: الان با سه تا استاد دارم آواز را جلو میبرم

کنارش درس‌های سازم هست

در روز هر تایمی‌داشته باشم استفاده میکنم

یکی از کارهایی هست که وسط یک روز سخت

دوباره انرژی می‌گیرم سرحال میشم

بازدید : 33
سه شنبه 29 بهمن 1403 زمان : 23:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

به شدت خسته ام

این بهمن دوبار پ شدم

اما روند زندگیم و برنامه‌هام تغییری نکرده

هنوز روی رژیم نه به قهوه و چای هستم

هنوز مرتب آبمیوه میخورم به جای

چای و قهوه

اما الان نیاز دارم کمی‌قهوه بخورم

تا سردردم بهتر بشه

ی تکه شکلات تپل میذارم تو دهانم و لم میدم به مبل

گاهی وقت‌ها نسبت به بعضی اتفاق‌ها واکنش‌هایی از خودم

نشون میدم که حس میکنم چقدر دارم متفاوت زندگی میکنم

متفاوت از خود بیست یا ده سال پیشم

سرم درد میکنه و دلیلش این هست که در سه روز گذشته

دو تا تصمیم مهم گرفتم در کار

و فشار زیادی را تحمل کردم

کنفرانس تمام بشه برم کمی‌راه برم

بعد برای شام برگردم

از پروفسور پیتر خواستم شام را با هم بخوریم

و ایشون قبول کردن

هر کسی که اهل کشور‌های اسکاندیناوی باشه

منو جذب میکنه

نمیدونم چرا ولی یاد علی افتادم

که یکبار در همچین جمعی ما را ترک کرد

بعد برای خودش مشروب ریخت و رفت نشست

سر میز‌ی آدم مهم و معروف

و بعد به ما گفت همون آدم مهم ازش پرسیده

چرا با دوستات مشروب نخوردی؟

منظورش این بوده چرا اصلا میخوری؟ از دوستات ترسیدی

اومدی این سمت بخوری؟

و علی که گفته بود دوستام فکر میکنن دارم آب میوه میخورم

متوجه دیرینک خوردن من نمیشن

چرا قبلا از این رفتارش حرص خورده بودم

که تلاش میکنه ما را احمق نشون بده:)))

و الان فقط خندم میگیره!!

البته جناب علی هیات علمی‌بود و خوب کافی بود

یکی از ما گزارشش را می‌دادیم!!

پنج ساله بلاکش کردم

آخرین بار سر یک مقاله با هم بحث کردیم و تمام

چقدر همه چیز از اینجایی که من نشستم دور به نظر میرسه

انگار یکبار این زندگی را ترک کردم

دوباره برگشتم اما فقط یادم میاد که انگار همچین روزهایی

هم بوده. همچین لحظه‌هایی هم داشتم

فردا ارائه دارم

و مثل همیشه حتی چک نمی‌کنم

از بچگی دو روز قبل از امتحان هیچی نمی‌خوندم

الان هم همین طورم

اصفهان که میرم برای هر کاری همون روزهای اول اقدام میکنم

صبر نمیکنم تا دقیقه نود

سال داره تمام میشه و چند نفری که با من جلو اومدن

کارهاشون نظم داره

گزارش سالانه نوشتن

خروجی کارشون مشخص هست

بقیه تازه دارند فکر میکنن چکار کنند

و استاد جان دقیقا دقیقه نود کار میکنه

برای همین همیشه باید هلش بدم

ولی از سال آینده میخوام این هل دادن را کمتر کنم

سال آینده قرار داد جدید باید امضا کنم

باید خونه اصفهان را تمدید کنم یا دنبال خونه جدید باشم

برم که تایم استراحت تموم شد

دلم سیب زمینی سرخ کرده میخواد با سس زیاد

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 8
  • باردید دیروز : 10
  • بازدید کننده دیروز : 11
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 1521
  • بازدید سال : 4531
  • بازدید کلی : 83095
  • کدهای اختصاصی