سال 1404 بالاخره شروع شد و 1403 با تمام فشار کاریش
برای من تمام شد
حالا که تمام شده اصلا مهم نیست که چقدر سخت بود یا چطور بود
مهم اینه که همه چیز را با نهایت توانم جلو بردم و
حتی روزهایی که واقعا شرایط کار کردن نداشتم و از خونریزی داشتم
جون میدادم طاقت آوردم.
یکی از بدترین روزهام بود و الان فقط یادم میاد چطور
شرایط رو هندل کردم و تونستم به کارم ادامه بدم اون روز
سال سختی بود برای من
حس میکنم نقاط ضعف و البته قوت زیادی را امسال در درون خودم
یافتم. با جنبههای شخصیتی جدیدی از خودم روبه رو شدم که برام تازگی داشتند
جاهایی صدام در اومد و حرف زدم که وسط یک جمع زنانه بیست نفره بودیم
و اون نوزده نفر لال بودند
بعد تر حساب من از بقیه خانمها جدا شد و فهمیدم حتی بین یک جمع لال
حرف زدن اثر بیشتری داره!
خط قرمزهای خودم را مشخص کردم
جلو پای خیلیها خط کشیدم که از این خط رد شدی!!
نشدی!!
توان میخواد این سبک کار کردن و زندگی کردن
هیچ کدوم از اونها تو را شب که میرسی خونه نمیبینند
وقتی له شدی وقتی داری
با مرور تمام ریز ریز اتفاقاتی که افتاده
خودت را از درون میخوری
هیچکدوم نمیبینن که چطور دوباره ذرههای جسم و جانت را کنار
هم میچینی و مجبوری نه تنها برگردی بلکه قوی تر برگردی
روزگار، امسال خیلی به من کمک کرد
نشانههایی خیلی خوبی سر راهم گذاشت که دردهای شبانه
ذهنیم را کم کرد
بهم گفت ببین آسمان همه جا یک رنگ هست
یادم داد که به باورهام بچشبم و عقب نکشم
امسال آنقدر بزرگ شدم که شاید پنج سال گذشته بزرگ نشده باشم
امسال شبیه ناخدایی بودم که هر لحظه منتظر طوفانه
و جالب بود که طوفانهای جدیدی را تجربه کردم
با وجودی که زن هستم از کار کردن با خانمها متنفرم!!
یا وجودی که زن هستم با نهایت قطعیت به شما میگم در جامعه ما
محیطهای کاری که خانمها در آن کار میکنند به شدت سمیو پر از حسادت هست
مردها حداقل سر مسایل پر رنگ تر و با اهمیت تر رقابت میکنند
مردها یکدفعه ضربه میزنند و از تو عبور میکنند
اما خانمها!!
یک کلیپی میدیدم
خانمیکه در این کلیپ صحبت میکرد واقعا حرف دل مرا میزد
میگفت: اگر به من بدی کردی من تو را میبخشم
اما آنجایی که بدی تو نتیجهی ذات کثیف توست و از قبل برای من
نقشه کشیده ای. مدتها من را زیر نظر گرفته ای.
نقطه ضعفهای مرا فهمیده ای. منتظر فرصت مناسب بوده ای
تا به من ضربه بزنی. تو به من بد نکرده ای. اعلام جنگ کرده ای