مامان بخاطر کمر دردش اصلا نمیتونه کاری انجام بده
حتی وسایل شخصی و سبک مامان رو خودم جا به جا میکنم
ولی همین که کمک میداد و میگفت چی رو میخواد و چی رو نمیخواد
کلی کمک بود
ی مقدار زیادی از وسیلهها و لباسها رو نمیخواست
ی لیست بلند بالا هم خرید داره که میخواد قبل از اینکه از اصفهان بریم
انجام بده...چند تا دکتر باید بره ...خلاصه که کلی کار داریم
بعد از اینکه همسایه طبقه دوم اسباب کشی کرد
یکم دست من باز شد
ی سری کارتن گذاشتم بیرون و بعد وسایل رو داخلش چیدم و چسب زدم
بیرون واحد ما و تو پا گردی فضای خیلی بزرگ هست و میشه که استفاده کنیم
ولی بخاطر اسباب کشی بالاییها هیچ چیزی بیرون نذاشته بودم
هم اینکه سر راه نباشه کارتنها
و دیگه اینکه بخاطر کرونا ..چون اسباب کشی چند روز طول کشید و اینا هی اومدن و رفتن از راه پلهها
بعد از تموم شدن کارشون
همه جا رو اسپری الکل زدم و فرداش وسایل رو بیرون بردم
یکم کارم نظم گرفت اینجوری
بعدش رفتم بالا و در انباری رو ضد عفونی کردم وی بخشی از وسایل رو آوردم پایین
بین وسایلم کلی چیز پیدا کردم
اصلا یادم رفته بود این ظرفها رو دارم
ی قابلمه هم یادم هست خریده بودم
روی هر کارتن نوشته بودم، که داخلش چی هست
ولی خوب کارتنهای انباری خیلی سنگینه و پارسال کسی کمک داد برای اینکه
جاشون بدم داخل انباری
هر چی نگاه کردم موفق نشدم کارتن رو پیدا کنم
حالا بعد تر شاید بهتر گشتم و پیداش کردم
بعد هر بار جمع کردن وسایل حتما دوش میگیرم
این مدت آنقدر که همسایههای ما رعایت نکردن و اصلا انگار نه انگار
باعث شد کار من و مامان خیلی سخت تر بشه
ولی خوب دیگه چیزی باقی نمونده که از دست این آدمهای بی ملاحضه راحت بشیم
ی داستانی هم جناب آقای همسایه طبقه سومیسر ما و همسایه طبقه دوم در آورده این مدت که واقعا میمونی چی بگی اصلا
طبقه سومیمالک هستن (فقط واحد خودشون)
ما و طبقه دومیمستاجر
یعنی این آقا منبع درآمد برای خودش درست کرده از دو واحد دیگه
از روی قبض
از هزینه آسانسور
از هر چی که بگی!
زمانی که تازه اومده بودیم قبض خودش رو میداد به ما و قبض ما رو بر میداشت
مسلما ما که دو نفر هستیم در مقابل اونا حداقل قبضمون یک پنجم میاومد
مامان منم روی این چیزا حساس!!! شماره کنتور گاز و برق رو در آورد
و قبض ما رو پس گرفت!!
من هنوز اون موقع بنا رو گذاشتم بر اشتباه انسانی!!
گذشت تا اینکه دیدم سر قرار داد آسانسور هم این آقا داره کلک میزنه
هیچی زنگ زدم به آقایی که میاد برای چک ماهیانه
گفتم من همسایه آقای فلانی هستم ( ساختمان کناری)
و همسایهها شماره شما رو دادن و گفتن کارتون خوبه
و خلاصه از زیر زبونش کشیدم که چند میگیری از آقای فلانی؟
گفت آنقدر قرار داد پارسال بوده و قرار داد امسال رو آنقدر نوشتیم و برای شما هم همین قدر میزنم
گفتم ولی آقای فلانی گفته تخفیف دادید و قرار داد رو آنقدر نوشتید
( زمانی که داشتم راه پلهها رو تمیز میکردم آقای آسانسوری اومد و قرار داد رو هماهنگ کرد با طبقه سومی..دقیق شنیدم مبلغی که آقای آسانسوری گفت و مبلغی که در نهایت توافق کردن)
گفت بله و آقای فلانی مشتری چند ساله شرکت ماست!
خلاصه بگم این آقا اگر قرار دادش با شرکت مثلا ماهی ۵۰ تومن بوده
از ما و طبقه دومیماهی ۷۰ میگرفته
یعنی نه تنها خودش رو تو حساب کتاب وارد نمیکرده
بلکهی چیزی هم به جیب میزده
بخاطر پولش نه بخاطر رفتار زشتش خیلی ناراحت شدم
چون اون مقدار مبلغ اضافه نه ما و طبقه دومیرو ورشکست میکنه
و نه طبقه سومیرو ثروتمند! ولی ..ولی بی اعتمادی ایجاد میکنه
حالا مای سال اینجا بودیم
طبقه دومیها چند ساله اینجا بودن
و اصلا بندههای خدا به چیزی شک نکردن
جدا از همه اینها ما از پارکینگ استفاده نمیکردیم
همون روزهای اول از ما خواست پارکینگ رو بهش بدیم
ما هم دادیم..همزمان با لو رفتن موضوع آسانسور فهمیدم
پارکینگ ما رو کرایه میداده به یکی از همسایهها
یعنی شما ببین از چه راههایی بعضیها پول در میارن
همسایه طبقه دومیکه رفت
ما هم بالاخره دیر یا زود میریم
اما حتما زنگمیزنم به خانم طبقه دومیو ماجرا رو براش تعریف میکنم
حتی عقلانی به نظر میرسه که به صاحبخونه هم ماجرا رو بگم