چقدر خوب که داره بارون میاد
خسته شدم آنقدر هوا ابری بود ولی خبری از بارون نیست
ی نم بارون اومد
احتمالا جاهای دیگه داره حسابی بارون میاد
داریم به نفسهای آخر سال نزدیک میشیم
امروز قراره شیرینی بپزیم
با اینکه حدود یک ماهه تو خونه موندم
ولی هنوز کلی کار و برنامه دارم برای خودم که انجام بدم
هیچ فیلمیرو فرصت نکردم نگاه کنم
از اول سال جدید برنامه ریزی جدید دارم برای خودم
این سه ماه گذشته برنامم سبک بود
باید دوباره شروع کنم و برای خودمی برنامه فشرده نوشتم
اوضاع رفتنم حسابی با این کرونا بهم ریخته
امید به خدا تسلیمم در مقابل خواستش
بیاید در شرایط سخت حداقل در حد سن و سالمون رفتار کنیم
اینکه من الان همون رفتاری رو داشته باشم که در پانزده سالگی داشتم
در بیست و پنج سالگی داشتم نشون میده من با گذشت سالها بزرگ نشدم
فقط جلو رفتم و روزگار گذروندم
گریه
ترس
از دست دادن امید
اینکه خودمون رو ببازیم
احساس افسردگی
یا هر احساس منفی رو از خودمون دور کنیم
مامان چند روز پیش گیر داده بود که کرونا گرفتم!!
تو گروه خالهها از همه خداحافظی کرد
بعد کم کم بقیه خالهها و داییها هم حرف زدن
خاله سومیزنگ زده بوده به خاله اولی و اینکه من دارم میمیرم!
خاله اولی و شوهرش واقعا واکنشهای درستی دارن
شخصیت پزشکی دارن
درست تشخیص میدن همیشه
احساسی و در لحظه حرف نمیزنن
خلاصه که خاله اولی گفته بود نه جانم اینا علایم تمیز کاری خونه است و کتف و دست درد اصلا ربطی به کرونا نداره
جالبه که مامانم کتف درد داشت
برعکس مامان منی دو هفتهای میشد که درد قفسه سینه بدی داشتم
به مامان میگم اگر قرار به کرونا باشه من درد قفسه سینه دارم نه شما
جونم براتون بگه که درد کتف مامان همون شب که تو گروه حرف زد و خالهها گفتن نه کرونا نداری خوب شد!
خوشم میاد خاله اولی کیت تشخیص از راه دور داره
گذشت تا دیروز دوست مامان تو گروه گذاشت که من دارم میمیرم!!
از همه حلالیت خواست:)))
این دوست مامانم پنجاه ساله با مامانم دوسته
به مامان گفتم بیای زنگ بزن به دوستت
هیچیی نیم ساعت حرف زدن
حال دوست مامان خوب شد
گریش بند اومد! و درد کتفش از بین رفت
بعد نیم ساعت حرفا از کرونا خارج شد و شروع کردن تعریف کردن
کلی هم خبر داشتن برای هم