گاهی وقتا وسط حرف زدنهامون هر دو میخندیم
منو امیدی اخلاق مشترک داریم
خوشمون نمیاد کسی نصیحتمون کنه
بعضی وقتای لحظه مکث میکنیم
یادمون میافته که طرف مقابل از شنیدن نصیحت دل خوشی نداره
با خنده موضوع رو عوض میکنیم و اینکه یادم رفت نباید نصیحتت کنم
پس همین اول بگم که قصدم نصیحت کردن هیچکس نیست
قصدم نسخه پیچیدن
استرس وارد کردن
و بزرگ جلوه دارن شرایط نیست
به قول قدیمیها آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است
اصلا بذارید اینجوری بگم
من برای خودمی تصمیمهایی گرفتم
اول اینکه تا همین الان و این لحظه که سالمم و خانوادم سالم هستن خداروشکر سپاس میگم
شکر و سپاسم رو متمرکز کردم روی انرژی منفی اطرافم
در کنارش تسلیم هستم در برابر خواست خدا
هر چی اون رقم بزنه رو میپذیرم
سخته ولی به آرامش بعدش میارزه
دوم اینکه سعی میکنم انرژیم رو ذخیره کنم برای روزهای آینده
وا دادن و افسرده شدن همیشه آسون ترین راهه
اما من راه سخت رو انتخاب میکنم
احتمال اینکه روزهای سخت در انتظارمون باشه بیشتره
دو هفته خونه موندن رو میشه تحمل کرد
اما بعدش چی؟؟
و اما سومیروی کارت خودم و مامان کاملا حساب شده برنامه ریزی میکنم
تو گروه دوستام خیلی غمگین بودن
هزینههای خرید عیدشون رو داده بودن مواد ضد عفونی
و مواد شوینده
دل گرفته بودن
خداروشکر که پولی داشتن برای خرید این مواد
خداروشکر که به جای هزینه درمان.. هزینه برای پیشگیری کردن
خداروشکر که سالم هستن
خداروشکر که میتونن نق بزنن