روزهای کرونایی دارن سپری میشن
با وجود حبس خانگی
با وجود اینکه بهترین روزهای سال رو نمیتونم با خیال راحت زندگی کنم
اما باز هم روزها برای من زود میگذرن
این بین باید با مامانی که هر صبح و عصر بیرون بوده
سر و کله بزنم
چند روز اول خیلی سختش بود
اما کم کم بهتر شده
مامانم به شدت نگران بابا و داداشه
با بابا صحبت کردیم که جدا از داداش باشه
داداش همچنان سر کار میره
و این برای بابا خطرناکه
خداروشکر جدا شدن که دیگه با داداش تماس نداشته باشه
تا جایی که من از حرفهای مختلف متوجه شدم
فقط خانوادههایی که کل خانواده تو خونه بمونن
در معرض خطر ابتلا نیستن
خدا خودش به همه رحم کنه
خبرها که فقط گیج میکنن منو
چرا مثلای شهر که آمار فوتی بالا نیست تدابیر سخت تر انجام میده
امای شهر بزرگتر و پر جمعیت تر نه!!
یعنی هر شهری برای خودش تصمیم میگیره؟
چقدر بد
کاش اینطوری نبود
همین تصمیمات و واکنشهای متفاوت دلیل اصلی خیلی از شایعههاست
اگر همه شهرهای روند رو پیش میبردن اینجوری شایعهای پخش نمیشد
ح ری ر چی رو بگو!!!
بابا شما نمیتونید از خودتون مراقبت کنید در مقابل ویروس
انتظار دارید ما به شما اعتماد کنیم؟؟
عقل هم خوب چیزیه به خدا
عرق ریختن و حال خرابش
سوژه شده تو کل دنیا
ی کارشناس خارجیه ویروس میگفت:
هری بیمار....ویروس رو به صد نفر منتقل میکنه
و همین طور اون صد نفر به آدمهای دیگه
منتقل میکنن
پ.ن: خبرهای خوبی از حال مادر دخترک نمیرسه
خیلی برای دخترک ناراحتم
پ.ن:من از بازماندگان سارس سال 87 هستم
بدترین بیماری زندگیم بود
دردی که اون موقع کشیدم رو محاله یادم بره