البته که انفجار همیشه در دنیای درونی و بیرونی اتفاق میافته
اگر مثل من جز اون دسته باشید که فکر میکنه
جهان بیرونی با تمام خوب یا بدیهایی که داره
نمایی از جهان درونی شماست
باید بهتون بگم الان اتفاقهایی که میافته نمادی از درون ماست
دیروز تایم یک ساعت و نیم کلاسم که البته با دو تا استاد بود و
در دو مکان متفاوت برای من تایمیبود که از این جهان جدا میشم
بعد انگار دوباره تنش و استرس با یک سیم نامرئی وصل میشه بهم
دیشب نشستم کلی درون کاوی کردم
نتایج خوبی داشت
همون انفجاری که در جنوب اتفاق افتاد
با توجه به شرایط آسترولوژی در درون منم بود
آتش را خاموش کردم
اما هنوز بوی سوختگی همهی وجودم را فرا گرفته
مشکل اولش در دنیای بیرون بود
بعد دیدم این تنش و فشاری که من دارم تحمل میکنم
عجیب نیست با اون حجم از انفجار در دنیای بیرون میخونه
اما آیا باید اجازه بدم آتش همین طور شعله ور باشه؟
خاموشش کردم
با دوستام که حرف میزدیم به این نتیجه رسیدیم
که انگار دیگه لازم نیست با کسی یا روانشناسی حرف بزنیم
آنقدر هی در زندگی مشکل پشت مشکل حل کردیم
که حالا خودمون از پس آروم کردن خودمون برمیای
یکی مثل من که نود درصد عمرش را تنهایی سر کرده
و تنهایی مشکلات را حل کرده
حالا دیگه میدونه با آتش گرفتن دنیای بیرون
بایدی جای آرام پیدا کنه و کپسول خاموش کردن آتش
را جایی در اعماق وجودش پیدا کنه و شروع کنه
به خاموش کردن آتش
دیروز به وقت سه شنبه نه اردیبهشت
بزرگ شدم
فکر میکنم بزرگ ترین دستاورد امسالم همین میتونه باشه
اینکه در حالی که داری در شعلههای آتش میسوزی
خودت را خاموش کنی
پ.ن: نمیخوام تغییر کنم
نمیخوام براساس شرایط رفتار کنم
فقط کافیه اشتباه را دوبار تکرار نکنم