loading...

قلب من بدون نقاب

بالاخره امید دفتر رو تعطیل کرد قرار بود شنبه و دوشنبه این هفته هم بره دفتر و تعطیل کنه تا پانزده فروردین از چهارشنبه هفته پیش دیگه نرفت ی پرونده کیفری دستش بود ...

بازدید : 543
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 5:57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قلب من بدون نقاب

بالاخره امید دفتر رو تعطیل کرد

قرار بود شنبه و دوشنبه این هفته هم بره دفتر

و تعطیل کنه تا پانزده فروردین

از چهارشنبه هفته پیش دیگه نرفت

ی پرونده کیفری دستش بود که پرونده مهمی‌هست

هر جوری بود جمعش کرد و مهلت گرفتن تا بعد از عید ببینن چی میشه

چند شب پیش حسابی حرف زدیم

این مدت خیلی سعی کردم بی خیال آدم‌های اطراف امید باشم

هدیه ولنتاین امید خیلی تو چشم بعضی‌ها رفته بود

شاید اینکه سگ رو امید مجبور شد ببره خونش باعث شد دخترک و مادرش و البته بقیه متوجه بشن امید برای من سگ خریده

اولش با نگهداری سگ شروع کردن اذیت کردن

بعدش نوبت رسید به کرونا

درسته از سگه‌ی هراس وحشتناک داشتم

اما خوب این شدت حسادت دریافتی باعث شده بود روی سگه حساس بشم

امید هم کم سر به سر من نذاشت این وسط

که بهی الان اگر فلان کارو بکنم فوری به من برچسب عدم استقلال فکری می‌چسبونی

خلاصه که سگ کوچولو وسط ماجرای ما گیر کرده بود

امید امانت دادش به‌ی دوست

هم اینکه مشکل کرونا حل بشه و هم من بتونم‌ی تصمیم بگیرم برای ترسم

مامان زنگ زدن از خاله دومی‌در مورد سگ پرسیدن

خاله دومی‌چند تا سگ دارن تو باغ

خاله میگفت برای نگهداری از سگ تو آپارتمان باید سگ تعلیم دیده باشه

و حتما باید مربی تعلیم داده باشه سگ رو

قیمت مربی با ایستادن در صف انتظار خالی شدن وقتش از سه تومن شروع میشه

هییییی

من دلم نمیاد سه تومن بدم آزمون تافل ثبت نام کنم:))

به امید میگم ببخشید جناب امید من اصلا حواسم نبود بپرسم هدیه من مربی داشته یا نه!!

امید که میگه سگه مربی داشته و سگ آپارتمان هست

خلاصه که اینطور

دیگه در مورد چی حرف زدیم؟؟

در مورد حال جسمی‌مادر دخترک

گفته بودم حالش اصلا مساعد نیست

امید خیلی از دستش ناراحت بود

دخترک ترم پیش درسش تموم شد

از اون زمان مادرش گفته منو دخترک میخوایم بریم تهران زندگی کنیم

امید هم خودش رو بی خیال نشون داده و گفته برید

خیلی خوبه و براتون تنوعه

حالا امید میگفت کلی از کارهای مادر و دختر رو من انجام میدم

مثل خرید خونه و تعمیر ماشین و ...

مادر بزرگ دخترک انجام میده

خالش هی به داد مادر دخترک میرسه

اینا نمی‌تونن بدون کمک بقیه زندگی کنن

من چیزی به امید نگفتم

ولی حس میکنم فقط برای دور کردن امید از من حرف تهران رفتن رو زدن

اینکه امید خودش رو بی خیال نشون داده فقط به همین نتیجه گیری ختم میشه

فکر کنم جفتمون داریم خودمون رو بی خیال نشون میدیم

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 240
  • بازدید کننده امروز : 158
  • باردید دیروز : 10
  • بازدید کننده دیروز : 11
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 241
  • بازدید ماه : 1753
  • بازدید سال : 4763
  • بازدید کلی : 83327
  • کدهای اختصاصی